پایان عصر انجماد، قیمت ها در بورس آزاد شدند

بازار سرمایه ایران سالها اسیر یک قانون نامرئی بود؛ قانونی که قیمتها را پشت پرده نگه میداشت و معاملهگران را وادار میکرد بازی حجم را به جای تحلیل اقتصادی دنبال کنند. حالا آن پرده کنار رفته و قیمتها آزاد شدهاند تا واقعیترین چهره خود را نشان دهند.
بازار سرمایه فقط با عدد و نمودار معنا پیدا نمیکند. قواعدی که پشت تابلو معاملات قرار دارند، مسیر حرکت قیمتها را تعیین میکنند. بسیاری از این قواعد در نگاه اول دیده نمیشوند، اما اثر آنها مستقیم و ماندگار است. یکی از این قواعد که سالها بر رفتار بورس ایران اثر گذاشت، «حجم مبنا» بود. مفهومی که ساده به نظر میرسید، اما تاثیر عمیقی بر روند معاملات داشت و رفتار فعالان بازار را شکل میداد.
حجم مبنا به این معنا بود که تغییر کامل قیمت پایانی هر سهم، تنها زمانی اتفاق میافتد که حداقل تعداد مشخصی از سهام در طول روز معامله شود. اگر حجم معاملات کمتر از این حد بود، حتی در صورت رشد یا افت قیمت در طول روز، تغییر قیمت بهطور کامل در قیمت پایانی ثبت نمیشد. به بیان ساده، بازار اجازه نمیداد قیمت بدون پشتوانه حجمی جابهجا شود. قیمت دیده میشد، اما تایید نمیشد.
این قاعده با نیت کنترل نوسان و جلوگیری از دستکاری قیمت طراحی شد. هدف آن بود که چند معامله محدود، مسیر قیمت یک سهم را تغییر ندهد. سیاستگذار میخواست تغییر قیمت، نتیجه مشارکت جمعی بازار باشد. در نگاه نظری، حجم مبنا ابزاری محافظهکارانه و قابل دفاع به نظر میرسید. بهویژه برای بازاری که عمق کمی دارد و در معرض رفتارهای هیجانی است.
اما تجربه عملی بازار نشان داد که نتیجه متفاوت است. در عمل، حجم مبنا به یکی از موانع اصلی کشف قیمت تبدیل شد. قیمتها بهجای آنکه سریع و طبیعی به عرضه و تقاضا واکنش نشان دهند، کند و منجمد شدند. صفهای خرید و فروش طولانیتر شدند. نقدشوندگی کاهش یافت. فاصله میان قیمت معاملاتی و قیمت پایانی افزایش پیدا کرد. این شکاف، سیگنالهای بازار را مخدوش کرد.بخش قابلتوجهی از معاملات نیز ماهیت واقعی خود را از دست داد. بسیاری از خرید و فروشها فقط در پر کردن حجم مبنا نقش داشتند. معاملهگر نیز بهجای تمرکز بر ارزش سهم، به عدد حجم مبنا توجه میکرد. در نتیجه، انگیزههای تحلیلی تضعیف میشد. در واقع با اعمال حجم مبنا بازار بهتدریج از کارایی فاصله گرفت.
در چنین شرایطی، حذف عملی حجم مبنا و کاهش آن به یک سهم، یک تغییر مهم تلقی میشود. این تصمیم به معنای کنار رفتن یک مانع ساختاری از مسیر قیمتها است. با این تغییر، قیمت پایانی به طور مستقیم از دل معاملات بیرون میآید و دیگر نیازی به رسیدن به یک عدد از پیش تعیینشده نیست. قیمت سریعتر تعدیل میشود و واکنش بازار به اطلاعات جدید شفافتر میشود. در این شرایط نقش واقعی عرضه و تقاضا پررنگتر میشود.
این تغییر پیام روشنی برای بازار دارد. بازار به سمت واقعیتر شدن حرکت میکند. سازوکارهای دستوری عقبنشینی میکنند و وزن تصمیمگیری از مقررات به رفتار بازار منتقل میشود. در چنین فضایی، مسئولیت تحلیل و مدیریت ریسک بیشتر بر عهده سرمایهگذار قرار میگیرد. قیمتها کمتر حمایت بروکراتیک دارند و بیشتر بر منطق اقتصادی تکیه میکنند.
البته این گذار بدون هزینه نیست. در کوتاهمدت، نوسان به ویژه در نمادهای کوچکتر و کم عمقتر میتواند افزایش یابد. واکنش قیمتها سریعتر میشود و دامنه حرکت روزانه اثر ملموستری پیدا میکند. اما این نوسان، بیش از آنکه نشانه بیثباتی باشد گواهی بر پویایی و زنده بودن بازار است. بازاری که نوسان ندارد، معمولا قیمت واقعی هم ندارد.
نگاهی به بورسهای پیشرفته جهان نیز همین مسیر را تایید میکند. در این بازارها مفهومی به نام حجم مبنا وجود ندارد. قیمتها به طور مستقیم و بر اساس معاملات شکل میگیرند. تغییر قیمت نیازمند تایید نیست. کنترل ریسک از طریق شفافیت اطلاعات، نظارت موثر، عمق بازار و توقف معاملات در شرایط بحرانی انجام میشود. سازوکارها بهجای محدود کردن قیمت، رفتارهای مخرب را هدف میگیرند.
از این منظر، حجم مبنا بیش از آنکه یک استاندارد جهانی باشد، راهحلی موقتی برای بازاری کمعمق بود که ادامه استفاده از آن، فاصله بازار سرمایه ایران با روشهای حرفهای را افزایش میداد و البته حذف آن را میتوان تلاشی برای همراستا شدن با منطق بازارهای کارا دانست.
در مجموع، حذف حجم مبنا گامی مثبت در اصلاح ساختار بازار سرمایه به شمار میآید. گامی که مسیر کشف قیمت را هموارتر میکند و شفافیت را افزایش میدهد. اگر این تغییر با تقویت نظارت، توسعه عمق بازار و بهبود کیفیت اطلاعات همراه شود، میتواند به افزایش نقدشوندگی، ارتقای اعتماد عمومی و شکلگیری بازاری حرفهایتر منجر شود
منبع: اکو ایران



