سرنوشت شوروی و آلمان نازی در انتظار امپراتوری علمی آمریکا؟

اکوایران: هر امپراتوری علمی روزی به پایان میرسد و دوران سلطه آمریکا بهعنوان ابرقدرت فناوری جهان ممکن است به پایان رسیده باشد.
به گزارش اکوایران، امپراتوری علمی ایالات متحده که بر پایه نوآوری و آزادی شکل گرفت، حالا در معرض زوال قرار دارد. نشریه آتلانتیک در یادداشتی روند نگرانکننده افول علمی آمریکا را زیر ذرهبین قرار داده است.اکوایران این یادداشت را در دو بخش ترجمه کرده است که بخش اول آن پیشتر منتشر شد. در ادامه قسمت دوم این یادداشت را میخوانید:
سرنوشت امپراتوریهای علمی
هر امپراتوری علمی در نهایت سقوط میکند، اما نه با سرعتی یکسان و نه به دلایلی مشابه. اما کسی که بیش از همه استعداد وارد کردن آسیب علمی به خود را داشت، آدولف هیتلر بود. آلمان از اواخر قرن نوزدهم یک قدرت بزرگ علمی به شمار میرفت. آلمانیها پیشگام الگوی «دانشگاه تحقیقمحور» بودند؛ دانشگاهی که در آن اساتید نهتنها دانش را منتقل میکردند، بلکه باید آن را توسعه میدادند. در اوایل قرن بیستم، دانشمندان آلمانی یکی پس از دیگری جوایز نوبل را از آن خود کردند. فیزیکدانانی از سراسر اروپا و آمریکا به برلین، گوتینگن و مونیخ میآمدند تا از ماکس بورن، ورنر هایزنبرگ و آلبرت اینشتین دربارهی دنیای عجیب و تازهی مکانیک کوانتوم بشنوند.
اما زمانی که نازیها در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسیدند، هیتلر دانشگاههای آلمان را از استادان یهودی و دیگر مخالفان حکومتش پاکسازی کرد. بسیاری از دانشمندان کشته شدند، و گروه زیادی از آنها از کشور گریختند. برخی به آمریکا مهاجرت کردند و اینگونه بود که اینشتین به پرینستون رسید. پس از آنکه هانس بِته از کرسی استادیاش در توبینگن اخراج شد، به دانشگاه کرنل رفت. سپس در مؤسسه فناوری ماساچوست (MIT) روی فناوری رادار کار کرد، تکنولوژیای که در جریان نبرد آتلانتیک محل اختفای زیردریاییهای آلمانی (U-boat) را آشکار میکرد. برخی تاریخنگاران معتقدند که رادار برای پیروزی متفقین حتی از پروژهی منهتن نیز مهمتر بود. البته پروژهی منهتن هم با حضور پناهندگان علمی اروپایی اجرا شد؛ از جمله لئو سیلارد، فیزیکدان یهودی که در همان سالی که هیتلر به قدرت رسید از برلین گریخت؛ ادوارد تلر، که بعدها نخستین بمب هیدروژنی را ساخت؛ و جان فون نویمان، که معماری رایانههای مدرن را ابداع کرد.
انتقال مرکز ثقل علم
در مدتزمانی بسیار کوتاه، مرکز ثقل علم از اروپا به آن سوی اقیانوس اطلس منتقل شد. پس از جنگ، این دانشمندان آمریکایی بودند که به طور منظم راهی استکهلم میشدند تا مدال دریافت کنند. آنها بودند که بر پایهی کارهای فون نویمان، پیشتازی زودهنگامی در عصر اطلاعات پیدا کردند؛ پیشتازیای که ایالات متحده هنوز هم آن را حفظ کرده است. و این دانشمندان آمریکایی بودند که واکسن فلج اطفال و سرخک را توسعه دادند.
در دوران پس از جنگ جهانی دوم، وانوار بوش، رئیس دفتر پژوهشها و توسعههای علمی ایالات متحده در دوران ریاستجمهوری فرانکلین روزولت، تلاش کرد تا برتری علمی آمریکا را به امری دائمی تبدیل کند. بوش از اینکه ایالات متحده مجبور شده بود برای پروژههای رادار و بمب اتمی، به صورت اضطراری و بهسرعت نیرو جذب کند، ناخشنود بود. او خواستار آن بود که همواره یک ذخیرهی قوی از دانشمندان در دانشگاههای آمریکا در دسترس باشد، برای شرایطی که جنگ سرد به جنگی واقعی تبدیل شود. او به دنبال تأسیس «بنیاد ملی علوم» بهمنظور تأمین بودجهی تحقیقات علوم پایه بود و وعده داد که این تلاشها هم به تقویت اقتصاد منجر خواهد شد و هم به ارتقای امنیت ملی.
تأمین مالی علم در آمریکا طی دهههای بعد دچار نوسان شد؛ پس از پرتاب اسپوتنیک اوج گرفت و در پایان جنگ سرد کاهش یافت. اما تا پیش از روی کار آمدن مجدد ترامپ و آغاز حملهی چندجانبهاش به نهادهای پژوهشی ایالات متحده، حمایت گسترده از علم در دولتهای دموکرات و جمهوریخواه امری مشترک بود. دخالت ترامپ در عرصهی علم پدیدهای تازه است. به گفتهی دیوید ووتن، مورخ علم در دانشگاه یورک، این دخالت ویژگیهای مشترکی با سیاستهای آسیبزننده به علم در دوران استالین و هیتلر دارد. اما او به من گفت که در جهان انگلیسیزبان، چنین چیزی سابقه ندارد: «این یک ویرانسازی بیسابقه از درون است.»
آینده علم در آمریکا
اما هنوز برای علوم در آمریکا شانسی وجود دارد. قانونگذاران بهروشنی نشان دادهاند که قصد ندارند با تمام درخواستهای ترامپ برای کاهش بودجه در مؤسسات ملی سلامت (NIH)، بنیاد ملی علوم (NSF) و ناسا موافقت کنند. این سازمانها در سال آینده همچنان به دهها میلیارد دلار بودجهی فدرال دسترسی خواهند داشت و دادستانهای کل ایالتها موفق شدهاند در دادگاه بخشی از کمکهزینههای تحقیقاتی لغوشدهی امسال را پس بگیرند. نهادهای پژوهشی هنوز روحیهی مقاومت دارند؛ برخی از آنها علیه دخالتهای اجرایی دولت اقامه دعوی کردهاند. دانشگاههای ایالتهای مختلف نیز امیدوارند فرماندارانشان بهزودی شهامت ایستادگی را پیدا کنند.
دولت ایالات متحده تمام پژوهش علمی در آمریکا را تأمین مالی نمیکند. خیرین و شرکتهای خصوصی هم حامی بخشی از این تحقیقات هستند و این روند احتمالاً ادامه خواهد یافت. آمریکا نباید دچار فروپاشی ناگهانیای شود که در اتحاد جماهیر شوروی رخ داد، جایی که بخش خصوصی نیرومندی برای جذب دانشمندان وجود نداشت. اما حتی شرکتهایی با بودجههای کلان برای تحقیق و توسعه (R&D) معمولاً تأمینکنندهی پژوهشهای باز و بلندمدت در زمینهی پرسشهای بنیادی علمی نیستند. شاید با استثنای دورهی طلایی «آزمایشگاههای بل»، تمرکز آنها بر پروژههایی است که در کوتاهمدت سود تجاری داشته باشند. سهامداران این شرکتها اگر ببینند که ۱۰ میلیارد دلار صرف تلسکوپ فضایی یا برخورددهندهی ذراتی شده که ساختش دههها طول میکشد و درآمدی هم ندارد، شورش میکنند.
سیستم خصوصیسازیشدهی علم در آمریکا بهشدت به سمت پژوهشهای کوتاهمدت تمایل خواهد داشت و کسانی که بخواهند آزمایشهای بلندمدت با تجهیزات گرانقیمت انجام دهند، به کشورهای دیگر خواهند رفت. شیپن میگوید: «علم آمریکا ممکن است یک نسل کامل را از دست بدهد. جوانها دارند این پیام را میگیرند که علم دیگر مثل گذشته ارزشمند نیست.»
اگر ایالات متحده دیگر ابرقدرت فناوری-علمی جهان نباشد، بدون شک خودش از این تغییر آسیب خواهد دید. ممکن است بخش فناوری آمریکا خلاقیت خود را از دست بدهد. اما خود علم، در مقیاسی جهانی، آسیبی نخواهد دید. کنجکاویهای عمیق انسانی که محرک علم هستند، به هیچ دولت-ملت خاصی تعلق ندارند. کنارهگیری آمریکا، فقط به خود آمریکا آسیب خواهد زد. شاید علم بیش از پیش به نظمی چندقطبی تبدیل شود؛ شبیه دوران قرن نوزدهم، زمانی که بریتانیا، فرانسه و آلمان برای برتری فنی با یکدیگر رقابت میکردند.
یا شاید تا میانهی قرن بیستویکم، چین به قدرت مسلط علمی جهان بدل شود، همان گونه که میتوان ادعا کرد هزار سال پیش هم چنین بوده است. چینیها از اتلاف گستردهی تخصص علمی که در دوران انقلاب فرهنگی مائو تسهتونگ رخ داد، عبور کردهاند. آنها نهادهای پژوهشی خود را بازسازی کردهاند و دولت شی جینپینگ تأمین مالی قابلتوجهی برای آنها فراهم کرده است. دانشگاههای چین اکنون در میان برترین دانشگاههای جهان قرار دارند و دانشمندان چینی بهطور منظم در نشریاتی چون ساینس و نیچر مقاله منتشر میکنند. پژوهشگران نخبهای که در چین متولد شدهاند و سالها یا حتی دههها در آزمایشگاههای آمریکا کار کردهاند، حالا شروع به بازگشت کردهاند. تنها کاری که چین هنوز در آن موفق نیست، جذب دانشمندان برجستهی خارجی است؛ افرادی که بهدلیل ذات حرفهشان، به آزادی بیان اهمیت زیادی میدهند.
هر اتفاقی که در آینده بیفتد، بعید است چیزی از دانش موجود از بین برود. بشر حتی در دوران اوج و افول تمدنها، توانایی زیادی در حفظ دانش داشته است. در گذشته وضعیت شکنندهتر بود: مدل کیهانشناسی یونانی ممکن بود به فراموشی سپرده شود و اگر کاتبان اسلامی آن را در «دارالحکمه» بغداد حفظ نکرده بودند، انقلاب کوپرنیکی شاید بسیار دیرتر رخ میداد. اما اکنون کتابها و نشریات علمی در شبکهای از کتابخانهها و مراکز داده در هر هفت قاره نگهداری میشوند، و ترجمهی ماشینی باعث شده هر دانشمندی در هر نقطهای از جهان بتواند به آنها دسترسی و نسبت به آن درک داشته باشد. رازهای طبیعت همچنان کشف خواهند شد – حتی اگر نخستین کسانی که آنها را میبینند، آمریکایی نباشند.
تکرار تجربه شوروی در آمریکا؟
در سال ۱۹۹۰، رولاد ساگدیف، رئیس مؤسسه پژوهش فضایی شوروی به آمریکا مهاجرت کرد. ترک اتحاد جماهیر شوروی برایش دشوار بود. دو برادرش نهچندان دور از خانهاش در مسکو زندگی میکردند و هنگام خداحافظی با آنها، نگران بود که شاید این آخرین بار باشد که همدیگر را میبینند. ساگدیف به رفتن به اروپا هم فکر کرده بود، اما آمریکا را امیدبخشتر میدید. او در سفرهای دیپلماتیکش با بسیاری از آمریکاییها آشنا شده بود، از جمله همسر آیندهاش. همچنین هنگام همکاری در بخش شوروی پروژهی «آپولو-سایوز»، با دانشمندان دیگری دوست شده بود. زمانی که کارل ساگان به مؤسسهی تحقیقات فضایی شوروی در مسکو رفت، ساگدییف او را همراهی کرد و آن دو دوستی نزدیکی با هم برقرار کردند.
برای آنکه ظن و تردید مقامات شوروی را برنینگیزد، ساگدیف ابتدا به مجارستان رفت و تنها پس از رسیدن به آنجا، بلیت سفر به آمریکا را رزرو کرد. او استادی دانشگاه مریلند را پذیرفت و در واشنگتن دیسی ساکن شد. سالها طول کشید تا از شوک فرهنگی عبور کند و یک بار به دلیل تخلف رانندگی توسط پلیس متوقف شد و به اشتباه کارت شناسایی شورویاش را نشان داد.
آنچه در نهایت ساگدییف را مجذوب وطن جدیدش کرد، علم آمریکا بود. او تحت تأثیر بلندپروازیهای برنامهی پژوهشی ایالات متحده قرار گرفته بود و از اینکه این برنامهها با سرمایهگذاری واقعی همراه بودند، خوشحال بود. همچنین برایش ارزشمند بود که دانشمندان میتوانستند آزادانه بین مؤسسات جابهجا شوند و برای گرفتن بودجه نیازی به چاپلوسی در برابر رهبران حزب نداشتند. اما در مصاحبه اخیر در چهارم ژوئیه، دربارهی وضعیت علم در آمریکا احساس اندوه داشت. او بار دیگر شاهد افول یک قدرت بزرگ علمی است. دربارهی کاهش پیشنهادی بودجهها در روزنامهها خوانده بود و خبر داشت که گروهی از پژوهشگران تصمیم به ترک کشور گرفتهاند. ساگدییف ۹۲ ساله است و قصد ندارد همراه آنها برود، اما بهعنوان یک آمریکایی، دیدن رفتنشان برایش دردناک است.
به نقل از : اقتصاد خبر
منبع: اکو ایران